یکی از علایق همیشگیم تحصیل تو رشته مهندسی نرم افزار بود . جونمو حاضر بودم بدم ولی تو این رشته درس بخونم ، درسمم دبیرستان و پیش دانشگاهی بد نبود ، واسه خودم نقشه هایی داشتم ولی کنکور اون طور که من میخواستم پیش نرفت ، جدای از این که کنکور من در مقطعی بود که دغدغه های اولی تری مطرح شده بود ، خود کنکور هم واقعا سخت تر از اونی بود که بشه فکرشو کرد . خلاصه این که رتبه کنکور من اصلا اونی که من دوست داشتم نشد و از اونجایی که درست یا غلط مایل بودم حتما تو دانشگاه دولتی درس بخونم تمام رشته هایی که تو طیف علاقه های من قرار میگرفتن رو زدم . در نهایت بعد از اعلام نتایج نهایی متوجه شدم که رشته کتابداری و اطلاع رسانی که این روزها علم اطلاعات و دانش شناسی خونده میشه قبول شدم .
داستان تحصیل من به عنوان دانشجوی رشته کتابداری مفصله و اونقدرها برام جذاب بود که تا اخر عمر خودم رو یک کتابدار بدونم و نه عنوان دیگه ؛ که البته شاید در وقت مناسب در موردش بنویسم . من دانشجو شده بودم و از علاقه اصلیم که نرم افزار و برنامه نویسی و کامپیوتر بود دور شده بودم اما دلم نمیخواست رهاش کنم این شد که تو دنیای اون روزام خودم رو با کارایی مثل یادگیری اچ تی ام ال ، پایتون و این مدل کارها که زیاد سخت نبودن سرگرم می کردم و از اونجایی که به دنبال رضایت درونی بودم بیشتر خب ارضا می شدم .
سال ۸۹ بود که برای اولین بار یه نسخه لینوکس رو نصب کردم ؛ البته قبلش توزیع هایی مثل اسلکس ، فدورا ، اوبونتو ، لینوکس مینت و یه تعداد توزیع کم حجم رو به صورت لایو استفاده کرده بودم اما اولین بار بود که میخواستم نصب کنم و از اون جایی که قبلا سابقه خرابکاری های کامپیوتری داشتم خیلی هم با وسواس آموزش ها رو خونده بودم تا اتفاقی نیفته و نسخه موجود LTS در دسترس هم ۸٫۰۴ بود که ظاهرش رو در عکس پایینی می بینید .
تجربه خیلی خوبی بود ،دروغ چرا یکی از بزرگترین حسای خوبی که بهم داد این بود که احساس متفاوت بودن می کردم . حداقل خودم ندیده بودم کسی رو کامپیوترش لینوکس نصب داشته باشه و این خیلی باحال بود . مثلا فکر کن لپ تاپت رو روشن می کردی و وقتی دوستت می دید دسکتاپت عجیب و غریبه می پرسید ویندوز چنده این ؟ حالا البته با اوبونتو ۸٫۰۴ برداشت همه این بود که ویندوز ۹۸ هست اما چند ماه بعدش که میزکار گنوم یا یونیتی رو استفاده می کردم انصافا خیلی شیک و تو دل برو شده بود سیستمم .
اهل کل کل و این حرفا که نبودم اما زیر پستای زومیت بحثای لینوکسیا و ویندوزیا رو که می خوندم . بعدشم که دیگه احساس کردم وقتشه هر چی یاد گرفتیم رو به بقیه هم یاد بدیم ، این شد که اوبونتو نیوز رو راه انداختم ، کم کم دوستای دیگه ای هم اومدن و شدیم یه جمع خوب که البته تا همین الانش هم دوستیم با هم و از هم خبر می گیریم اما گرفتاریای زیاد کم کم اوبونتو نیوز رو بی رمق کرد و این روزا اصلا اون طور که دوست داریم نیست با این حال دلمون هم نمیاد ببندیمش و همچنان سرپاست .
خلاصه این که اصل داستان این بود اما یه فرعی هم داره این داستان ؛ اوایل لینوکس برام یه سرگرمی بود ، یه جور ماجراجویی ، حتی فکر نمی کردم روش بمونم چون واقعا اون اوایل کار کردن با لینوکس سخت بود ولی خب موندم ، همیشه بهانه های اولیه مهمترین بهانه ها نیستن ، و برای من همین طور بود ، بعد حدود ۶ سال با لینوکس دیگه حتی یادم نمیاد آخرین باری که پشت یه سیستم ویندوزی نشستم کی بوده و سر چه محدودیتی اما خوب میدونم که الان ارزش های مهمتری منو به لینوکس دلبسته نگه داشته ، این که میشه کاری رو انجام داد و هدفت پول نباشه ، این که امنیت کاربر در درجه اول اهمیتت باشه ، این که کاربر حق انتخاب داشته باشه ، این که کاربر حق داشته باشه بدونه داره با چی کار میکنه ، این که کاربر اجازه داشته باشه ابزار رو خودش هم بهبود بده و یه چیز بهتر بده به جامعه . همه ی اینا فلسفه ای رو می سازه که دنیای امروز ما خیلی بهش نیاز داره .
پی نوشت : تشکر ویژه ی امروزم برای لینوس توروالدز عزیز که تولدش بهانه ای شد برای نوشتن این پست .
بازدیدها: 920
4 پاسخ
سلام آقای کتابدار
خوبی خوش میگذره
سلام حسین جان
خوبم ممنون تو چطوری؟ بدجوری دلم هواتو کرده پسر
سلام و ممنون بابت مقاله ایی که نوشتین
یک سوالی که این جا برام مطرح شد که چرا لینوکس رو به ویندوز ترجیح دادی و این که چه ویژگی هایی لینوکس داره که شمارو جذب کرده.
ولی از نظر من ویندوز کار باهاش راحت تره و تو دسترس تره و برنامه های متنوعی میشه روش اجراء کرد که فکر کنم لینوکس همچین امکاناتی رو نداره.
سلام ، لطف دارید
راستش انگیزه من در نصب لینوکس با انگیزه ای که برای موندن روش داشتم متفاوت هست
در مورد رفتن سمت لینوکس بیشتر علاقه م به تجربه هر چیز جدید خیلی تاثیر داشت ، دوست داشتم کارای جدیدی انجام بدم ؛ در زمینه های زیادی که یکیش همین نصب لینوکس بود
اما بعد نصب همراه با دردسر 🙂 لینوکس و سختی های اون اوایل چیزی که باعث شد روی لینوکس بمونم این بود که دغدغه ای به نام کندی ، ویروس ، نصب مجدد سیستم عامل و از این قبیل دردسرها نداشتم و گذشته از اون تا زمانی که ویندوز داشتم نهایت انعطاف پذیری ارتقا به نسخه جدیدتر و نصب تم بود در حالی که تو لینوکس نصب میزکارهای متفاوت تازه شروع انعطاف پذیری بود ، تغییر فونت سیستم و مواردی از این دست حس شخصی سازی زیادی رو بهم میداد و البته اگه مثلا با تمام این ها بازم توزیعی راضیت نمی کرد امکان این رو داشتی که یه توزیع جدیدی رو امتحان کنی ، لینوکس مینت ، فدورا ، پییر او اس ، دبیان و … توزیع هایی بودند که من استفاده کردم و واقعا هم لذت برده به ویژه از پییر او اس و دیپین که یه توزیع چینی انصافا خوش ساخت و شیک بود ، بماند که همیشه اوبونتو رو بیشتر پسندیدم و بهش وفادار موندم و این روزا بابت کنار گذاشتن پروژه یونیتی و برگشتن به گنوم شل فوق العاده ازش ناراحتم 🙁