بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

برای تعریف مفاهیمی از قبیل «فلسفه» شاید یک راه جامع و کامل کنار هم گذاشتن نظرات فلاسفه و فلسفه پژوهان باشد ، اما از آنجایی که این کار باعث می شود نظرات یک شخص به درستی و وضوح دیده نشود تصمیم گرفتم به جای نوشتن یک نوشته درباره تعریف فلسفه ، سلسله نوشتاری در این باب بنویسم . در این نوشته به نظرات لوچانو د کرشنزو در مورد فلسفه خواهم پرداخت .

کرشنزو معتقد است که اگرچه فلسفه ذاتا دیرهضم و نامفهوم است ، گناه اصلی در عدم اقبال عمومی به فلسفه را باید متوجه متخصصان آن دانست . متخصصان حیطه فلسفه مانند متخصصان هر رشته دیگر فکر می کنند که بیان ساده و قابل فهم مسایل ، ممکن است حمل بر نادانی و کم سوادی آنها شود و به همین علت آنچه که در اختیار مردم عادی گذاشته می شود تعاریف و مفاهیمی غامض ، پیچیده و پر از اطناب است .

کرشنزو به دنبال ارائه تعریفی ساده از فلسفه است و از نظر او هر کسی که در برخورد با مسائل زندگی روش خاص خود (یک جور سبک منطقی) را دارد یک فیلسوف است . به همین سادگی؟ بله! اگر روایت کرشنزو از تولد فلسفه را از نظر بگذرانیم متوجه می شویم که چرا فلسفه نه تنها زیاد پیچیده هم نیست بلکه خیلی ساده است .

کرشنزو تولد فلسفه را مدیون پرسه زدن ها و ول گشتن های طبقه ی درجه اول یونان می داند ، یعنی کسانی که برده نبودند و اصالت یونانی داشتند و آنقدری دستشان به دهنشان می رسید که نیاز نداشته باشند کار کنند ! این بخش از جامعه یونان عادت داشتند بین روز بی هدف از خانه بیرون بزنند و تا وقتی گرسنه نشده اند پرسه بزنند و در بین این پرسه زدن ها هر از چندگاهی توقف کنند و با دیگران در مورد هر چیزی به گفتگو بنشینند . مثلا در مورد معنی خوب و بد ، مفهوم شجاعت و دوستی ، یا مثلا عدالت و … . و اینگونه بود که دانش فلسفه پدید آمد . فلسفه زاده ی همین سوالات ساده ای است که آتنی ها از یکدیگر می پرسیدند و بعدا مکتوب کردند .

کرشنزو معتقد است که انسان به کمک دو چیز به اوج تمدن ها رسیده است ؛ دانش و دین . دانش با اتکا به خرد پدیده های طبیعی را بررسی می کند و دین برای ارضای روان بشر در جستجوی چیزی است مطلق ، چیزی که برتر از آن است که توسط حواس و شعور انسان قابل شناخت باشد و فلسفه چیزی ما بین دانش و دین است ، فلسفه سوالاتی را مطرح می کند و بسته به این که برای جواب آنها به فلاسفه خردگرا متوسل شود یا نگرش های عارفانه به سمت دانش یا دین خواهد رفت .


منبع : فیلسوفان بزرگ یونان باستان – پیشگفتار / نوشته لوچانو د کرشنزو / ترجمه دکتر عباس باقری

Visits: 300

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جملات خواندنی
جورج اورول / ۱۹۸۴: آزادی آن است که بتوانیم آزادانه بگوییم دو بعلاوه دو می‌شود چهار. اگر این اصل پذیرفته شود، بقیه اصول به دنبال آن می آیند.

حال و هوای این روزهای من

معمولا وقتی آهنگ خوش ریتم و گوش نوازی میشنوم چند روزی درگیرش می مونم ، گاه گداری (اگه هواس پرتی مانع نشه) بعضی هاش رو میذارم اینجا شما هم گوش بدید .

(مادامی که روی دکمه پخش کلیک نکنید موسیقی بارگذاری نخواهد شد)

«آرشیو آهنگ هایی که تا امروز در این قسمت قرار گرفته»