بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

چرک نوشته / تفنگ!

دخترک با تفنگ اسباب بازیش بهم شلیک میکنه، بنگ! و من میگم آخ!! و می افتم روی زمین. کمی بهم خیره میشه و بعد دوان به سمتم میاد و خودش رو میندازه روی تن مجروح من و میگه: «بابایی کشته شدی؟» با چشمان بسته میگم «آره! صاف زدی به قلبم»، منو می بوسه و میگه […]

گزارش مطالعه؛ «تاملات» مارکوس اورلیوس

نظر شخصی من در مورد خوندن کتاب های با محتوای اخلاقی یا انگیزشی این هست که بهتره اونها رو در شروع و پایان یک دوره زمانی خوند تا امکان به کار گیریش به لحاظ ذهنی فراهم‌تر باشه، به همین خاطر هم معمولا اینگونه کتاب ها رو در ماه های اسفند و فروردین میخونم تا دیگه […]

مرگ و اشتیاق به مرگ (روزآمد شونده)

پیش نوشت: نوشته هایی که با برچسب روزآمد شونده منتشر می شوند به مرور زمان کاملتر خواهند شد، این نوع نوشته ها به موضوعی اختصاص دارند که لازم است مرتب و از طریق مطالعات جدیدتر کاملتر شود. بنا به ذات این گونه نوشته‌ها محتوای آنها به صورت بند بند خواهد بود و موضوع ممکن است […]

در باب بیهودگی زندگی؛ به بهانه مرگ ناگهانی مهدی، دوستِ نادیده

بعد از ازدواج یه سری افراد تو اینستاگرام منو دنبال میکردن که نمیشناختمشون اما بر حسب فالورهای مشترک متوجه بودم به شکلی به اقوام خانمم وابسته هستند، یکی از این افراد مهدی بود. به ظاهر حدود ۲۰ ساله نشون میداد و همیشه ی خدا تو استوری ها و پست های اینستاگرامش لبخند میزد و شاد […]

مرگ

مرگ چیه اصن؟ بابا خسته شدم بس که اینور و اونور خوندم که مرگ اینجوریه و اونجوریه و ترس نداره و کمال و … نمیدونم اصلا ، من با همه ی شما خیلی فرق دارم . من از مرگ میترسم و از گفتنش هم خجالت نمیکشم . من نمیتونم باور کنم که قراره یه روز […]