هفته گذشته رو به خوندن کتاب «هنر عشق ورزیدن» اثر اریک فروم سرگرم بودم ، از این نویسنده قبلا «گریز از آزادی» رو خوندم و «انقلاب امید» رو هم در نوبت خوندن دارم و انصافا در بین نظریه پردازان حوزه روانشناسی کتاب های اریک فروم واقعا خوندنی هست ؛ اما زیاد از موضوع صحبتم دور نشم ، در حین خوندن این کتاب (که مترجمش سرکار خانم پوری سلطانی عزیز یکی از کتابداران خوب کشورمون هستند و خودم رو هم صنف میدونم با ایشون) به عبارت تشریک مساعی برخوردم ، اولین بار نیست که به این عبارت بر می خورم ولی اولین بار بود که روی معنیش کمی مکث کردم و خاصتر بهش فکر کردم .
تشریک مساعی ؛ شریک شدن سعی ها ، سهیم شدن در کوشش ها ، همراه شدن در زحمات ، همکاری و شاید همدلی ، … . وه که چه عبارت زیبایی هست ، در بین مکثی که روی این عبارت داشتم به این فکر می کردم که چه خوب می شد هممون تشریک مساعی می کردیم با هم ! رد کردن یه خردسال یا فرد مسن از خیابون ، کمک کردن به کسی که وسیله سنگینی رو حمل می کنه ، یاد دادن چیزی به کسی که اون چیز رو بلد نیست ، و … اولین چیزهایی هستند که به ذهن میرسن اما چرا ما در شریک شدن در زحمات دیگران لَخت و کند هستیم ؟ واقعا چرا ؟ چرا خودمون رو محروم می کنیم از لبخند آرامش و رضایت دیگرانی که با کمک ما می تونستند زحمت کمتری متحمل بشن . و بالاتر از اون چرا دیگران رو محروم می کنیم از لبخند رضایت خودمون ؟ آره لبخند رضایت خودمون ! چه اشکال داره برای انجام کاری که از توانمون بیشتر هست از دیگران کمک نخوایم و لبخند رضایت و شادی از کمکی که دریافت کردیم رو به دیگران ارزانی نکنیم ؟ چه چیزی بالاتر از لبخند رضایت مردمانی که به هم کمک می کنند و مساعیشون رو تشریک می کنند ؟
پ ن : برای «تشریک مساعی» معادل پارسی شکیل و زیبایی به ذهنم نمیرسه ، اگه شما سراغ دارید حتما تو نظرات مطرح کنید .
بازدیدها: 201
2 پاسخ
باسلام
ازبیننده های طرفدار مطالب شما هستم،لطفا مقالات بیشتر به روز منتشر نمایید.
متشکرم
کاش در مورد مطلب نظر می دادید !