آبستن : – نهفته و پنهان را گویند ، حیوانی که بچه در شکم داشته باشد . – زن یا حیوان ماده که بچه در شکم داشته باشد ، باردار ، آبست و آبسته و آبستان هم گفته شده .
آب شدن : – کنایه از شرمنده شدن ، و رفتن عزت و آبرو ، و برطرف شدن رونق .
آبش روشن است : یعنی عزت و آبرو و رواج و رونق و طراوت دارد .
منبع : برهان قاطع و فرهنگ فارسی عمید .
محمد جعفر نگران پشت در ایستاده بود و قلبش داشت از جا کنده می شد ، تابحال سیمین بانو رو به این وضع و حال ندیده بود ، نگران و آسیمه مادرش ثریا خانوم رو صدا کرده بود تا ببینه سیمین چشه . هنوز چند دقیقه ای بیشتر از رفتن ثریا خانوم توی اتاق نگذشته بود که محمد جعفر از صدای باز شدن در جا خورد . محمد جعفر هراسون از حال سیمین پرسید و ثریا خانوم با لبخندی روی لب گفت : آبت روشنه پسرم ، سیمین آبستنه ! لپ های محمد جعفر با شنیدن این جملات رو به سرخی میرفت و داشت از خجالت آب میشد .
بازدیدها: 84