بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

بگذار دیگران طور دیگر بیاندیشند . من بر این باور نیستم که چارچوبه ی تکلیف مقام ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر موعظه ای دست بر زانو نهاد و نشست ؛ آنسان که گویی تکلیفمان را به جای آورده‌ایم .

وجدان بیدار / اشتفان تسوایگ

عینک

تازه اول دبیرستانی شده بودم ، قاعدتا باید همه ی پله های یه نردبون واسه آدم یه معنی و یه شیرینی داشته باشن اما پله هایی مثل پا گذاشتن به دوران دبیرستان وسط دوره ۱۲ ساله ی تحصیل به آدم حس خاصی میدن ، انگار که چهار تا پله یکی کرده باشی و رفته باشی بالا […]

تاخیرای اجباری

حوالی ۱ آذر بود که بعد دو هفته خونه موندن داشتم برمیگشتم بندر ؛ با توجه به این که دو هفته بعدش میخورد به تعطیلات چهل و هشتم و شهادت امام رضا و این قضایا که تقریبا کل هفته ی درسیش واسم تعطیل بود و خونواده اصرار زیاد داشتن که نرو ؛ تو که دو هفته […]

قصه من و لینوکس از کجا شروع شد؟

یکی از علایق همیشگیم تحصیل تو رشته مهندسی نرم افزار بود . جونمو حاضر بودم بدم ولی تو این رشته درس بخونم ، درسمم دبیرستان و پیش دانشگاهی بد نبود ، واسه خودم نقشه هایی داشتم ولی کنکور اون طور که من میخواستم پیش نرفت ،‌ جدای از این که کنکور من در مقطعی بود […]

دو راهی

قرار گرفتن سر دوراهی سخته و سخت تر میشه وقتی از اول و آخر هیچکدوم مطمئن نیستی . رسیدم به بزرگترین دوراهی زندگیم و دیگه نمیتونم فکر کنم . چندین ماهه که دارم فکر می کنم و بیشتر فرسوده میشم و بدون هیچ نتیجه ای ادامه میدم . اون اوایل که هنوز این دوراهی قطعی […]

بازاریابی شبکه ای و مسیر غلطی که در ایران می پیماید

داستان از اون جایی شروع شد که یه روز از شماره ی ناشناسی تماس داشتم و از اون جایی که آقای عزیز اونور خط به معرفی دوستی دیگه تماس گرفته بود نمیشه گفت ایشون ناشناس بود یا قصد و غرضی داشت ، چند سوال درسی بود و پاره ای احوال پرسی که قاعدتا باید همونجا […]

همنظر بودن یا هماهنگ بودن؟

پیش نوشت : اختلاف نظری که در حدی پیشرفت کرده بود که به یک بحران تبدیل شده بود و جمع بستن این تفاوت نظر هم امکان پذیر نبود بهانه نوشتن این مطلب شد . در نهایت البته من به این نتیجه رسیدم که بسته به اهمیت اون ارتباط گاهی لازمه یکی از دو نفر نظراتش رو […]

دو صد گفته چون نیم کردار نیست

یه روز سه تا دوست کنار دریاچه ای که بی شباهت به دریاچه کوچولوی وسط جنگل عباس آباد نبود قدم میزدن ، در حین راه رفتن کنار دریاچه چشمشون افتاد به یه کنده نیم سوخته وسط درختا که گرچه شعله ای نداشت ولی هنوز به آرامی در حال سوختن بود . دوست اولیه گفت که این […]

مصائب دانشجویی

داستان از اونجا شروع شد که اواخر ترم ۲ بهمون گفتن از ترم آینده باید برید خوابگاه پردیس و خب نمیتونم کتمان کنم که نه اون موقع و نه الان از این که خوابگاه پردیس رو به خوابگاه امیرآباد (داخل شهر) ترجیح دادم ناراضی نبودم اما خب اتفاقاتی که باهاش مواجه هم شدم ارزش گفتن […]

محبت

دکتر هلاکویی عزیز در جایی میگه محبتی که اندیشه جبران در اون نهفته باشه محبت نیست و یک نوع معامله است . ایشون توقعاتی که به دلیل محبت کردن به دیگران در درونمون شکل میگیره رو آفت محبت میدونه و معنقده این نوع از رفتار دیگه محبت نیست . هدف و مقصود ایشون رو می […]

بازنده

بازنده یعنی چی؟ من به معنی این واژه خیلی فکر میکنم . شاید بازنده یعنی کسی که به هدفی نرسیده اما این همه ی معنی بازنده نیست از نظر من . بازنده شاید به معنی کسی باشه که نفساش سنگینه ، و کسی که کسالت تمام وجودش رو فرا گرفته . شاید کسی رو که […]